به گزارش «تابناک باتو»؛ با مدرن شدن جوامع، سالمندان نقش مهمی را که در جوامع پیشین بر عهده داشتند واگذار کرده اند.
با گسترش علم و سلطه آن بر زندگی روزمره، هر لحظه از اهمیت تجربه و دانش مبتنی بر آن کاسته شده است. در حالی که سالمندان در جوامع پیشین به عنوان خردمندترین و داناترین افراد مورد رجوع جوانان قرار می گرفتند، اکنون از سوی آنان به عنوان افرادی ناآگاه مورد بی اعتنایی قرار می گیرند و ملاقات آنها نوعی اتلاف وقت تلقی می شود.
از آنجا که سالمندان معمولا از نظر اقتصادی فعال نیستند و در جوامع مدرن بر کار اقتصادی و سود آوری مالی تأکیدی افراطی می شود، از اهمیت سالمندان به میزان چشمگیری کاسته شده است.
همچنین با اهمیت یافتن بیش از حد زندگی و گسترش انکار و فراموشی مرگ در زندگی روزمره، سالمندان به عنوان افرادی که مرگ را یادآوری می کنند بیش از پیش از جریان تعاملات اجتماعی حذف می شوند به نحوی که جوانان و میانسالان رغبتی برای دیدار آنها ندارند و از آنها کناره می گیرند.
در اینجاست که عقلانیت، علم، تخصصی شدن، سودآوری مالی، فرهنگ دنیوی و ... سالمندان را از حیات اجتماعی طرد می کنند و آنها را در کنار مجرمین، دیوانگان، بیماران، معلولان و ... در زمره طردشدگان قرار می دهند.
متأسفانه این وضعیت بر ذهنیت خود سالمندان نیز تأثیر می گذارد، به نحوی که در بسیاری موارد آنها نیز خود را انسان هایی کم اهمیت و کم خاصیت می دانند.
تمام اینها در حالی است که سالمندی، آینده اکثریت جوانان و میانسالان است. در حقیقت مدرنیته، آینده اعضای جامعه را از آنها گرفته و تصویری ناپسند از آن ارائه کرده است.
در حالی که در جوامع پیشامدرن، انسانها در آرزوی رسیدن به سالمندی و در اختیار گرفتن موقعیت «پیران حکیم و خردمند» بودند در جوامع مدرن انسانها سالمندی را دوره ای بی ثمر و ناگوار می دانند و از مواجهه با آن بیمناکند.
اکنون افراد از رسیدن به سالمندی و تجربه سنین پیری به همان میزان می ترسند که از مواجهه با سالمندان.
رضا تسلیمی طهرانی
خیلی از ما یک عمر کار میکنیم و زجر میکشیم و پول جمع میکنه تا بچه های خود را به جایی برسونیم و عقده های دوران کودکی خود را جبران کنیم در حالی که برای داشتن یک زندگی شاد الزاما نیازی به ازدواج و فرزند آوری نیست.
آدم هیچ وقت نباید برای آینده ای که هنوز نرسیده زندگی کنه و همیشه باید در لحظه زندگی کنه