به گزارش «تابناک باتو»؛ نوشتهی حاضر، به پروسهی جاری در آموزش و پرورش و به نتیجه و برونداد ساختار آموزش و پرورش میپردازد و تلاش میکند برخی کاستیها و ضعفهایی را در ناحیهی فرایند و محصول آموزش و پرورش یادآوری کند. البته مدعی نیست که میتواند حق مطلب را ادا کند، بلکه میخواهد برخی نکات را برجسته نماید. به نحو اجمال برخی از ضعفها، سستیها و اشکالات وارده بر آموزش و پرورش به قرار زیر است؛
آموزش حفظیات
به جای تفکر، به حفظیات و انباشت اطلاعات ـ که بعضا بیفایده و بلااستفاده است ـ تأکید میگردد. دانشآموزان را به از بر کردن ماشینوار محتوای نقل وامیدارد.
از این بدتر، آنان را به ظرفها و مخزنهایی مبدل میکند که باید به وسیلهی معلم پر شود. هر قدر این ظرفها با فروتنی بیشتری اجازه دهند که پرشان کنند، دانشآموزان بهتری خواهند بود.
آموزش سکوت
نقش دانشآموز ایرانی در فرایند آموزش و پرورش، صرفا آموختن و فراگرفتن و سکوت در برابر معلم است. جایگاه و موقعیت معلم، چنان رفیع و دستنایافتنی میشود و چنان قُدسیتی به آن داده میشود، و از سوی دیگر، رعبانگیز و ترسآلود میشود که دانشآموز چارهای جز سکوت در برابر آن نمییابد. نظام آموزش و پروش غیردموکراتیک، میوهی ترس و سکوت را در دهان فرهنگ مینهد.
آموزش تقلید و پیروی
در آموزش مبتنی بر سلطه، معلم میگوید و دانشآموز صرفا مجاز است که سخنان مربیاش را تکرار و تصدیق کند. در این شیوهی آموزش، معلم، تماما زبان است و دانشآموز، تماما گوش. معلم، کارساز است و دانشآموز، کارپذیر. معلم، به منزلهی مراد است و دانشآموز به منزلهی مرید. در آموزش تقلیدی، پرسش و نقد ممنوع است. روحیهی پرسشگری از آنِ آموزش آزادِ مبتنی بر تعامل است. در حالی که در پیروی، انفعال و خمودگی رشد میکند.
آموزش عدم مدارا
یکی دیگر از کارکردهای اساسی آموزش و پرورش توسعه یافته، پرورش شخصیتهای مداراگر است.
اما نتیجهی آموزش و پرورش در ایران، دامن زدن به کمتحملی و عدم مدارا با کسانی است که اندیشهی دگر دارند. هر صبحگاه، مدارس چونان پادگانهای نظامی، از جلو نظام میدهند و مرگ بر این و بر آن بر زبان دانشآموزانش جاری شده و به کینهتوزیهای تاریخی دامن زده میشود، چگونه میتواند شهروندانی مداراجو و صبور تربیت کند؟!
جای خالی هنر
هنر، صرفا گذران وقت و سپری کردن ساعاتی از روز نیست. هنر، بیهوده زیستن نیست. هنر، شیوهای موثر در تربیت احساسات و توسعهی زیباییهای درون و پرورش حس زیبا دیدن و زیبا زندگی کردن است. تفسیر معنابخش به جهان و هستی است. هنر، آدمی را به خویشتن نزدیک میکند و راههایی برای تحمل رنجها در اختیار آدمی مینهد. جای خالی هنر در روند آموزش و پروش، عمیقا احساس میشود. از میان هنرهای مختلف، جای خالی موسیقی، دلآزار است. روحهای زمخت، نشان میدهد که از ظرافتهای هنر و زیبایی موسیقی، بیبهرهاند و در سرزمین رازآلود هنر گام نزدهاند.
تربیت، نه برای اکنونِ
نظام آموزش و پرورش، شاگردانش را برای زندگی در جهان کنونی پرورش نمیدهد. زندگی "اکنونی و اینجایی". شاگردانش را برای بنانهادن ساختار دموکراتیک پرورش نمیدهد. ساختار غیردموکراتیک آموزش و پرورش در ایران، ماحصلی جز شخصیتهای غیردموکراتیک نیست. رابطهی دانشآموز با معلم غیردموکراتیک است. گفتوگو به منزلهی فضیلتی انسانی و اخلاقی، چندان مجال بروز و ظهور نمییابد.
جای خالی شادکامی
تلخ زیستن و تلخکامی بر آموزش و پرورش ایران سایه گسترده است و لذت زیستن را از شاگردان مضایقه میکند. شادابی و شادخواری، به نحو ضمنی و نانوشته جایی در مدارس ندارد و چندان خبری از جشنهای شادیبخش در میان نیست.
ناکارآمدی
ناکارآمدی آموزش و پرورش، سبب شده است که اهداف آموزشی که برای رسیدن به آن برنامهریزی میشود، نافرجام بماند. از این روست که حدود شش سال (در مقطع راهنمایی و دبیرستان)، زبان انگلیسی تدریس میشود، اما فارغ التحصیلان این نظام آموزشی حتی از بیان جملهی سادهی انگلیسی عاجزند. همینگونه است ریاضیات، فیزیک، شیمی و دیگر دروس. ناکارآمدی آموزش و پرورش سبب شده است که جریان غیررسمی آموزش در آموزشگاهها و تجارتخانههایی دیگر رشد کند.
علی زمانی
یادمه دوران ابتدایی کلاس قصه گویی باموزیک داشتیم واقعآ یادش بخیر
اگه معلمهاي خوبي براي بچه ها استخدام كنن مثل زمان ما، بچه ها از روي علاقه جذب معلم ميشن و يادگيريشون هم اصولي تر ميشه.