به گزارش «تابناک باتو»؛ مشکلات زیستمحیطی هم بر محیط فیزیکی و هم بر نظام اجتماعی تأثیر میگذارد؛ هرچند تخریب محیط زیست بر زندگی همه اجتماعات ضربه میزند، کسانی که سهم کمتری از منابع دارند، بیشتر از بقیه خسارت میبینند.
در سال 2004 مؤسسه منابع جهانی (WorldRecourses Institute) در گزارش خود نوشت: «مدیریت محیط زیست باید منافع فقرا را در نظر بگیرد، چون آنها بیش از دیگران در معرض آسیبهای تخریب محیط زیست هستند و صدایشان کمتر در تصمیمات مدیریتی شنیده میشود.»
اما چرا تخریب محیط زیست، طبقات پایینتر را بیشتر تحتتأثیر قرار میدهد؟ به طور کل احتمال اینکه فعالیتهای مخرب محیط زیست همچون دفع زباله، انواع آلودگی، فرسایش منابع و امثالهم در مناطق فقیر که مالیات، زمین، نیروی کار و منابع ارزانتر هستند، اتفاق بیفتد، بیشتر است. این امر نه تنها در درون کشورها، بلکه در تقسیم کار جهانی هم بهخوبی قابل مشاهده است. آلودهکنندهترین صنایع معمولا در کشورهای در حال توسعه و فقیرتر وجود دارد. کشورهای توسعهیافته اگر هم به این صنایع نیاز داشته باشند آنها را به کشورهای در حال توسعه برونسپاری میکنند. اوراقسازی کشتی، مدیریت پسماند زبالههای الکترونیک و صنایع سنگین چون فولاد، نمونههایی از این دست هستند.
در حقیقت نیروی کار فقیر، به کاری واداشته میشود که او را فقیرتر و بدبختتر میکند و با تخریب محیط زیست، منبع درآمد، معیشت و سلامت خود را از دست میدهد و در عین حال منابع کافی برای احیا و نگهداری آن ندارد. به همین دلیل در بین اهداف سازمان ملل در کنار ریشهکنکردن فقر، به محیط زیست پایدار هم اشاره شده است، اما با توجه به پارادایمهای اقتصادی که کموبیش در همه جای دنیا مسلط است تا چه حد حصول چنین اهدافی امکانپذیر و واقعی است؟ فقرا که پایگاه اجتماعی قدرتمندی ندارند، نادیده گرفته میشوند؛ نه صدایشان در سیاستگذاری شنیده میشود و نه قدرت کافی برای تغییر سیاستها دارند.
در تحلیل رابطه میان انسان و طبیعت، طبقه به معنای اقتصادی آن مدنظر نیست، بلکه انواع مختلف نابرابریهای اجتماعی مثل نابرابریهای جنسیتی، نژادی، قومیتی و ...در تعریف جدید طبقه وارد میشوند. رویکردهایی چون اکوفمنیسم و اکوسایکولوژی از این دست هستند. رویکردهای اجتماعی -اکوسوشیال- به محیط زیست بهدنبال ارتقای پایداری زیستمحیطی در تمام سطوح جامعه است. چنین تلاشی بهخوبی در جنبشهای عدالتخواهانه زیستمحیطی دیده میشود. جنبشهایی که تنها بر حفظ محیط زیست تأکید نمیکنند، بلکه در راستای حفظ محیط زیست به برابری نیز نظر دارند. این جنبشها سیاستها و مقررات زیستمحیطی را هدف قرار میدهند که به یک اندازه برای تمام سطوح جامعه مفید نیستند؛ به نفع برخی گروههای اجتماعی و به ضرر گروههای فرودست عمل میکنند. عدالت محیط زیستی بهعنوان یک جنبش اجتماعی روی توزیع برابرانه و عادلانه منافع و مشکلات زیستمحیطی تمرکز میکند. در سالهای اخیر با فراگیر شدن رویکردهای زیستمحیطی در جهان، جامعه ایران هم به پایداری محیط زیست توجه بیشتری نشان میدهد. بهخصوص جامعه مدنی و سازمانهای مردمنهاد تلاش زیادی برای حمایت از طبیعت ایران میکنند. در این میان جای جنبشهای عدالتخواهانه زیستمحیطی خالی است.
فاطمه کاشی