وقتی صحبت از دوبی میکنیم، دیگر کسی به یاد صحراها و پهنههای وسیع پوشیده از شن و ماسه نمیافتد، بلکه در درجه نخست به یاد آسمانخراشها و مکانهای تفریحی و مراکز خرید میافتد؛ اما یک عکاس خوب استرالیایی به نام ایرنئوس هروک، با عکاسی با استفاده از پهباد توانسته برشهای نفسگیری از جدال پیوسته طبیعت و انسان در امارات را به تصویر بکشد.
به گزارش «تابناک باتو»؛ عکاس استرالیایی با عکاسی با استفاده از پهباد، نبرد دائم بین طبیعت و انسان را در امارات به تصویر کشید.
در مورد اینکه چطور امارات از یک برهوت به یک شبه «متروپولیس» تبدیل شده، حرف و حدیث بسیار وجود دارد.
الان وقتی صحبت از دوبی میکنیم، دیگر کسی به یاد صحراها و پهنههای وسیع پوشیده از شن و ماسه نمیافتد، بلکه در درجه نخست به یاد آسمانخراشها و مکانهای تفریحی و مراکز خرید میافتد؛ اما یک عکاس خوب استرالیایی به نام ایرنئوس هروک، با عکاسی با استفاده از پهباد توانسته برشهای نفسگیری از جدال پیوسته طبیعت و انسان در امارات را به تصویر بکشد.
او که در زمینه عکاسی منظره و پرتره تخصص دارد، از تابلوهای قدیمی و دنیای سینما برای قاببندی و خلق این عکسهای خوب که در این پست ملاحظه میکنید، الهام گرفته است.
پدر محمد بن راشد که بنیانگذار امارات کنونی هست فرد بسیار دانا و آینده نگری بود. ایشان میگفتند برای اماراتی ها بایدخدمات اولیه زندگی رایگان باشد و مسئولین کشور تا زمانی که کاری رو به انجام نرساندند و یک سال از انجام آن کار نگذشت آن را علنی نکنند.
حالا شما در ایران نگاهکنید یک پروژه کوچک در حد یک جوی آب رو در 40 سال گذشه 40 بار افتتاح و کلنگ زنی کردند. پروژهای زیادی در کشور داریم که بار ها افتتاح شدند اما هنوز به بهره برداری نرسیدند.
حتی خیابونها هم به اسم این چهارخانواده نامگذاری شده...
یه سر برو بعد....
نهایتاً با اتمام ذخایر نفتی، امارات دوباره یک کویر برهوت خواهد شد.
ما باید فکری به حال روابط خارجی کشورمان و بهبود مدیریت و مبارزه با فساد کنیم
مردم ما که برای خرید و احتکار سکه و دلاری که لازم ندارند سر یکدیگر را کلاه می گذارند بیش از این هم نمیتوانند داشته باشند.
هر وقت به جایی رسیدیم که از خود گذشتگی. صبر و نحمل یکدیگر را داشته باشیم وضعمان هم بهتر میشود.
چند دهه قبل از این تاریخ، دولت بیپول و گرفتار تنگنای مالی ایران، شروع به جمعآوری مالیات از بندرهای عربنشین ساحل خود کرد. یکی از این شهرها بندر لنگه، بهشت بازرگانان قواسم بود که هیچگونه وفاداری و تابعیتی به تهران نشان نمیدادند. لنگه، بندری سرزنده با مردمانی هوشمند بود که میدانستند چگونه پول بسازند. اما در 1887م/1294 ه، دولت ایران، بازرگانان قواسم را به زور بیرون کرد و بندر لنگه را تحت حاکمیت مستقیم خود درآورد. قواسم عصبانی و ناخرسند در پهنه خلیج فارس سرگردان شدند. اما بر خلاف کسانی که در 1959 از هاوانا فرار کردند، دوبی مثل میامی مقصدی معلوم برای قواسم نبود. بسیاری از آنها به موطن خود در رأسالخیمه و شارجه بازگشتند. شیخ راشد ابن مکتوم، حاکم آن زمان دوبی، ارزش مغزهای پولسازی که به دنبال مأمنی تازه میگشتند را دریافت؛ پس تلاش کرد تا مسیر بازرگانان را به دوبی تغییر دهد و حتی عدهای از آنها را با وعده و وعید به دام انداخت.
در 1894 که شیخ مکتوم ابن هاشر به تخت نشست، میخواست کارهایی برای جذب بازرگانان ایرانی انجام دهد. افزایش مالیاتها در 1900 توسط ایران، فرصت لازم را پدید آورد. شیخ مکتوم مواظب میوههای رسیده بود. پس به سرعت پنج درصد مالیات موجود و نیز عوارض گمرکی را لغو کرد و دوبی را یک بندر آزاد اعلام کرد. در همان حال کارگزاران او در شمال خلیج فارس مشغول ترغیب بازرگانان ایرانی به اقامت در دوبی بودند. سرشماری سال 1901 نشان میدهد که 500 ایرانی در دوبی اقامت گزیدهاند. آنها بیشتر از بندر لنگه مهاجرت کرده بودند. شیخ دوبی به هر یک قطعه زمین در کرانه جنوبی بندر دارد و ایرانیها محله «بستکیه» را ساختند. هجوم ایرانیها دومین موج مهاجرتی بود که بعد از سال 1833 و ورود آل بوفلاسا دوبی را دگرگون کرد. خیلی زود بازار ایرانیهای دوبی، مالامال از کالاهای هندی شد و ظرف چند سال دوبی به کانون اصلی تجارت در خلیج فارس تبدیل شد.
ایرانیها همچون کوباییهایی که به میامی گریختند، همیشه در آرزوی بازگشت به خانه بودند. آنها حتی خانواده هایشان را در ایران گذاشته بودند و در تعطیلات به آنها سر میزدند. اما کار اصلاح نشد و بندرهای ایران به تدریج به رخوت فروافتادند. تا دهه1920 بیشتر ایرانیها دعوت دوبی به اقامت دایم را پذیرفتند و خانوادههایشان را به دوبی آوردند و آداب و لباسهای عربی را پذیرفتند. دوبی از داشتن آنها خوشحال بود چرا که آنها ایرانیهای هوشمند کارآفرین با پیوندهای وسیع بازرگانی با آفریقا و آسیا، تمام ثروت خود را به دوبی منتقل کرده بودند. ایرانیها رونق را به شهری آوردند که هنوز سقف کلبههای آنها پوشالی بود. خیلی زود شهر دارای یک محله مدرن شد که خانه هایش بادگیر داشت. فناوریای که عربها را از بوی بد و گرما نجات داد.
از دهه 1920، گامهای نادرست پی در پی ایران باعث شده که کارآفرینان ایرانی و ثروت آنها موج پشت موج به دوبی سرازیر شود. در دهه 1970 ایران تعرفههای وارداتی خود را برای بعضی کالاها به 40 درصد افزایش داد و به موج مهاجرت دیگری دامن زد. اکنون حدود نیم میلیون ایرانی در دوبی زندگی میکنند که بخش زیادی از آنها بازرگانان، تولید کنندگان، متخصصان، پزشکان... هستند. به گفته ژان- فرانسوا سزنک، ایرانیها تنها در سال 2007 حدود 15 میلیارد دلار در دوبی سرمایهگذاری کرده اند. او ایرانیها را مهرههای اصلی در ساخت این شگفتی در صحرای برهوت میداند.
برگرفته از كتاب (دوبي؛سريعترين شهر جهان-اثر جيم كرين).