به گزارش «تابناک با تو»؛ انديشمندان جهان، با درنگ در اين معماي هستی و ابهام و رمز آلودگی آن، هركس به شيوهاي، پندارهاي خويش را بازگفته است. در نوشتارهای خود، پرسشهايي ژرف و شگرفی در انداخته اند. جناب خیام در میان متفکرانی که تا امروز بشر تجربه کرده است، حسابی ویژه دارد. انگار رازآلودگی خیام و جهانش، باعث شده است آنهایی که اهل لذت بردن از پیچیدگی ها و ژرف نگری فلسفی و حکمت گونه نیستند، به همان برداشت های سطحی از خیام بسنده کنند. اما باید به تماشای این قله بلند و زیبا و سترگ و دلنشین خیام و تفکر خیامی رفت. حیف است که برای زیستن با معنا از کنار خیام آسوده بگذریم. خیام پرسشگر در توصیف این جهان اندیشناک، تصویری زیبا و فلسفی از زیستن ارایه می نماید و چنین اشاره می کند که:
اجزای پیاله ای که در هم پیوست
بشکستن او روا نمی دارد مست
چندین سر و پای نازنین و سر و دست
از مهر که پیوست و به کین که شکست؟
اما باید بگویم ژرفاي انديشهي خيام را از عمق همين درنگها، پرسشها و ترديدهاي بنيادين ميتوان دريافت و شخصيت او را از لابهلاي همين سؤالات جسارتآميز ميتوان بازشناخت. در روان شناسی مثبت نگرمارتين سليگمن هيجانهاي مثبت و منفي انسان در سه مسير حال، آينده وگذشته ترسيم مي شود که تعیین کننده زندگی یک فرد در مواجهه با مسایل اوست:
هيجانهاي مربوط به زمان آينده: شامل خوشبيني، اميدواري، ايمان، و باور و اعتماد است.
هيجانات مثبت مربوط به زمان حال: هم شامل شادي، شور ، آرامش، اشتياق، هيجان، لذت و مهمتر از همه جاري بودن يا غرق شدن هيجانهايي كه مردم خود در زندگي روزمرهشان با آن ها زندگی، ميباشد.
هيجانهاي مثبت در مورد زمان گذشته: نيز شامل مواردي نظير رضايت ،خشنودي، خرسندي، افتخار و آرامش ميشود.(سلیگمن،2010)
خیام نیز برای گذشته و حال و آینده آدمی حرف دارد. به جرات میتوانم ادعا کنم که حرف های خیام، دارای یک شفافیت، دقت و صراحت مثال زدنی در توصیف واقعیت نگری آمیخته به روان شناسی مثبت با چشمان باز است که در آن هم به رنج ها فرصت داده میشود و هم به امیدها. او با تعریفی هندسه گونه و بر مبنای عوالم ریاضیات و حکمت، چنین زیبا به توصیف رفتار آدمی در ابعاد زمان می پردازد:
روزی که گذشته ست ازو یاد مکن
فردا که نیامده ست فریاد مکن
برنامده و گذشته بنیاد مکن
خوشباش کنون و عمر بر باد مکن
ممکن است ما گذشته خوبی نداشته باشیم، آینده هم معلوم نیست و در واقع آینده ای هم نداریم. ولی آیا می توان گفت که ما اکنون نداریم؟ کار گذشته و آینده تمام است، ما اکنونمان هستیم. اکنون مانا و ازلی است. خیام هیچ گاه بی مسئولیتی را ترویج نمیدهد بلکه می خواهد در اکنون باشیم و بودنی اگزیستانسیال با همه مسئولیت هایش. تلاقی زیبایی بین نگاه خیام و نگاه روان شناسانی همچون سلیگمن، کابات زین، یالوم، فردریکسون، سکیزینت میهالی، درایدن و ... میتوان یافت. خیام می گوید: ما باید « آن جاودانه» خود را دریابیم. عالم انسان است و این انسان است که عالم است. عالم را داشتن یعنی آگاهی داشتن.عالمِ تو، همانی است که از آن میدانی و نسبت به آن آگاهی و شناخت و احساس حضور و شیفتگی دارید.
حکیم خیام، شخصیتی با وجوه گوناگون بوده است، وجوهی که در هر کدام از آنها در اوج قرار داشته " خیام ریاضی دان، خیام ستاره شناس و خیام شاعر، خیام فیسلوف، خیام روان شناس و حکیمی که هر کسی در مواجهه با او تنها به گمان خود از وی شناخت پیدا می کند. او به درکی از خود و تنهایی و انسانیت رسیده است که ماحصل یک شناخت عمیق، سترگ و بی بدیل و خاص است که این ردا، شایسته عالیجناب خیام و نه کسی دیگراست. او جانانه از زیستن و بودن با خودش و "خود بودن" دفاع میکند. البته "خود خیامی"، چقدر میتواند زیبا و خواستنی باشد:
گر من ز می مغانه مستم، هستم گر کافر و گبر و بت پرستم، هستم
هر طایفه به من گمانی دارد من زان خودم، چنانکه هستم، هستم
او ظهور زمان را در اکنون می بیند و جاودانگی را در اکنون می یابد و عالم را در اکنون می گنجاند. خیام از شجاعت و جرات اندیشه برخوردار است و کسی که جرات فهمیدن و شناخت از دشواری وظیفه انسانی دارد از طوفان حوادث و رخدادهای زندگی نمی هراسد. خیام با این جرات ورزی خود را در مقام یک آزاد اندیش واقعیت گرا معرفی میکند. او خود را ساختارشکن میداند و هزینه ساختار شکنی اش را هم میدهد.
خیام بیشترین حرفش درباره معنای زندگی است، درباره هدف و عاملیت داشتن و امیدواری در زندگی و عمل گرایی که توام با ذهن آگاهی است. درک ماهیت زندگی از کارهای فلسفه است و فلسفه بیش از آنکه با هر علمی در ارتباط باشد با شعر و ادبیات در ارتباط است. خیام کسی است که درباب معنای زندگی، بسیار ژرف اندیشیده است و ما مانند خیام نداریم. خیام یکی است. خیام به تمام معنا یک انسان معنوی و یک اندیشمند است. تفکر خیامی تفکری بی نظیر و سرشار از معناست.