به گزارش «تابناک باتو»؛ از خدا پنهون نباشه از شما چه پنهون بعد ِ قرنی و بعد ِ اینکه بعضی خاله خان باجی ها و حاجی های امروزی تو جلساتی که می رفتیم، ما رو با شاخ طلا آشنا کردن، دیشب قلقلکمون شد که ما هم یک بار شده خودمون رو به این قافله پاچه خوار شاخ طلا بروسونیم و لقمه ای از خان کرمش برداریم.
اما...
خدا نصیبتون نکنه
دیشب برای اولین بار تو عمر عزیزمون گفتیم دل به دریا بزنیم و برای یک بار هم شده، دست از وسواس فکری و دلی و روحی و ...خلاصه دستپخت خانم خونه بکشیم و دل به کله پزی محل بدیم.
خلاصه از ساعت خیلی مونده به افطار، خودم رو به قافله پاچه خوارها رسوندم و در بو برنگی که محله رو از خودش پر کرده بود غرق شده بودم و خودم رو در رویای شیرین لحظه افطار می دیدم که یهو شماره من رو خوندن و با شوق رفتم و چند تا پاچه سفارش دادم و هاج و واج از خیل مردم نشسته و ایستاده در مغازه کله پزی در جواب فروشنده قدر گفتم: بله می برم و همزمان به ته قابلمه نگاهی انداختم و با خودم گفتم: نکنه اشتباه سفارش من رو گرفتن ولی با یه دور هم زدن سرآشپز متوجه چند تا پاچه نحیف در ته ظرف شدم و با تشکر همراه با لبخندی از مغازه بیرون زدم.
گفتم حتما ارزشش رو داره و با شوق راه خونه رو گرفتم و پیروزمندانه ظرف رو به عیال دادم و گفتم اینم افطار امشب. ببین هی بهت می گم اینقد خودت رو زحمت نده برای کله پاچه، هر وقت خواستی بگو دو سوته آماده ست.
بانک اذان که بلند شد و ما افطار کردیم و نوبت به پاچه خواری رسید، چشمتون روز بد نبینه!!!! اینجا بود که فهمیدم شاخی در آستینمون کردن و البته به اسم شاخ طلایی که زیاد هم بهمون برنخوره.
چنان پاچه ها رو از صد تا آب گذرونده بودن که به همه برسه. دیگه رمقی در اونها نبود و پاچه ها چنان سفید و وارفته در ته افتاده بودند. دریغ از کمی چربی روی پیاله ها؛ بیشتر مثل این بود که اسانسی از کله پاچه در دریایی از آب کله پاچه ریخته باشن. نه بویی، نه طعمی و نه مزه ای. من که خدایی از سفید بودن کله پاچه ها بیشتر یاد غسالخونه افتادم تا کله پزخونه.
خدایی نمی دونم مردم رو چی فرض کردن این صاحبان صنوف و بدتر از اون نمی دونم چه بر سر مردان و زنان روزگار ما اومده که یادی از دستپخت مادراشون نمی کنن که اینجور سر و دست می شکنن برای رزرو جا در این جور جاها و دب دبه و کب کبه راه انداختن و به دنبال جذب مشتری و نابود کردن جیب آقایون هستن؟!
واقعا دوستان شاخ طلا طعم واقعی کله پاچه رو می دونن چیه که اینجور سر و دست می شکنن؟ البته ناگفته نماند که جناب شاخ طلا برای مشتری های مقربشون که در همونجا غذا رو سرو می کردن، تمهیدات خاصی اندیشیده بود و یه تغاری از روغن روی آب کله پاچه ها رو گذاشته بود کنار دستش و در هر کاسه از مشتری های مقرب یه ملاقه آب با رگه هایی از چربی می ریخت چون به هر حال هر چقد هم شاخ باشی ممکنه یکی از تو مشتری ها شاخش بزرگتر باشه و بیاد شاخت رو بشکنه و ازت بالاخره کله پاچه چرب و چیل بخواد.
اینا رو گفتم تا به اینجا برسم که واقعا مشک آن است که ببوید نه آن که عطار بگوید.
درس عبرتی شد برام که به اسم و رسم این رستوران ها و فست فوت ها و حالا دیگه کله پزی ها و شلوغی ظاهری شون اعتماد نکنم. ولی از روی کنجکاوی هم که بود سرچی کردم و دیدم که این تنها ما نبودیم و یکی دیگه هم هست که اونم با ما موافقه و از بی مزه و بد طعمی غذای سفارشی ش شکایت کرده.
امیدوارم همینجور که صدای دهل شاخ طلا از دور به ما رسید و خوش رسید و دیدیم آنچه نباید، صدای دهل ما هم به گوش اون برسه و ببینند دیگران آنچه باید (البته ما که دیگه عمرا کلاهمون هم بیفته نمی ریم اونجا).
اصلا فکر نمیکنم هیچ تولید کننده ای از کالای خودش استفاده کنه به خاطر همین هم هست که کالا و خدماتشون به درد نمیخوره
اولا پاچه اتفاقا سفیدش خوبه که نشاندهنده اینه یخی نیست
دوما پاچه خریدی توقع داری مزه زبون بده؟!
نویسنده مثل آب زرشک خور هایی میمونه که تو عمرشون به جز آب و جوهر لیمو و رنگ غذا آب زرشکی نخوردن وقتی آب زرشک اصلی رو میخورن میگن چرا ترشیش کم هست و به تلخی میزنه.