اختصاصی «تابناک باتو»؛ تاریخ بشریت مجرمین و قاتلان بسیاری به خود دیده است که بدترین انواع جرایم را به روش های مختلف و متمایزی مرتکب شده اند. این افراد لزوماً دارای بیماری و یا عقده های روانی و یا تربیت نادرست نبودند، بلکه برخی از آنها جایگاه اجتماعی قابل توجه و منصب های راهبردی نیز داشته اند و حتی پادشاهان و حاکمان معروفی را می توان در این چهارچوب قرار داد.
این بار شخصیت ماجرای ما روزگاری را بر تاج و تخت بلژیک تکیه زده و چند سالی زمام امور را به دست داشته و در این مدت بدترین شکل ممکن از جرایمرا مرتکب شده و یک نسل را به طور کامل از بین برده است. انگیزه ی او برای چنین جنایتی چیزی نبود جز تمایل سیری ناپذیر برای در دست گرفتن ثروت و قدرتی که روی اجساد ضعیفان و درماندگان بنا شده است.
۱. لئوپولد دوم در سودای ثروت و سُلطه
نام او «لئوپولد لوئیس فیلیپ ماری ویکتور» معروف به لئوپولد دوم پادشاه بلژیک است که در 19 آوریل ۱۸۳۵ در بروکسل به دنیا آمد. او پسر بزرگ پادشاه لئوپولد اول و همسرش « ماری لویز» بانوی اول بلژیک بود. لئوپولد دوم در خانواده ی پادشاهی مقتدر بزرگ شد و آموزش های آکادمیک نظامی دید و از سال ۱۸۵۳ در ارتش بلژیک خدمت کرد و در همان سال با «ماری هنریتا» دختر یکی از اشراف زادگان اتریش پیوند زناشویی بست و صاحب سه فرزند؛ دو دختر و یک پسر (شاهزاده لئوپولد سوم) شد. لئوپولد در دسامبر ۱۸۶۵ پس از مرگ پدرش بر اریکه ی قدرت نشست و این سرآغاز فصل خونباری از تاریخ انسانیّت بود.
او به محض تکیه زدن به قدرت دریافت که باید به نزاع ها و تشتّت های داخلی بین احزاب سیاسی کشورش پایان دهد و از سوی دیگر بی طرفی کشورش را در جنگ میان دو کشور همسایه فرانسه و آلمان در سالهای (۱۸۷۰- ۱۸۷۱) حفظ نماید. او در این راستا توانمندی های دفاعی خود را افزایش داد و به ایجاد درآمد اقتصادی از منابع خارجی دست زد. شایان ذکر است که بلژیک از نظر منابع و معادن بسیار فقیر است.
۲. گرگی در لباس میش
او چشم طمع خود را به قاره ی آسیا دوخت اما در آنجا با دو جریان استعمارگر فرانسه و بریتانیا مواجه شد پس توجه خود را به قاره ی آفریقا و حوضه ی رود کنگو معطوف نمود و انجمن خیریه ای موسوم به انجمن بین المللی کنگو را در سال ۱۸۷۶ ميلادی پایه گذاری کرد. هدف ظاهری این انجمن اکتشاف در منطقه و کمک به ساکنان بومی بود که به شکل کاملا ابتدایی زندگی می کردند. همزمان بلژیکی ها گروه های تبلیغ دین مسیحیّت را در کنگو به جریان انداختند. هدف اصلی سلطه بر ثروت های منطقه و جنگل های استوایی سرشار از ماده ی کائوچو (لاستیک طبیعی) بود. تقاضا برای کائوچو همزمان با شکوفایی صنعت لاستیک های اتومبیل افزایش یافته بود. این ثروت باد آورده برای لئوپولد دوم غیرقابل چشم پوشی به نظر می رسید.
۳. تحقیر، تمسخر، بردگی و کشتار
در بحبوحه ی تلاش های داغ لئوپولد برای سیطره بر مناطق کنگو که امروزه به عنوان (کنگو برازویل) شناخته می شود، لئوپولد دوم کشتارهای ترسناکی را در حق ساکنان اصلی این مناطق انجام داد و هزاران هزار نفر از آفریقایی ها را برای استخراج کائوچو به بردگی کشاند. شِگِرد آنها تمسخر و به بردگی کشیدن انسان ها بود. منابع تاریخی می گویند که کارگران ساعت های طولانی و در شرایط سخت برای جمع آوری کائوچو فعالیت می کردند و کسانی که قادر به انجام این کار نبودند دست و پاهایشان قطع می شد و یا آلت تناسلی آنها را مورد آسیب قرار می دادند تا درس عبرتی برای آنان باشد و حتی خانواده های کارگران کم کار را دستگیر کرده و به دخترانش تجاوز نموده و آنها را می کشتند.
روش استخراج کائوچو یکی از بدترین شکل های جنایت بود که جهان به خود دیده است. ماده ی کائوچو به بدن بردگان می چسبید و خشک می شد. کائوچوهای چسبیده را با قدرت از بدن بردگان می کندند و پوست و موی بدن را یکجا در می آوردند. علاوه بر این قتل های کورکورانه و تجاوز به زنان و کودکان از دیگر موارد بود. هر کسی که اعتراض می کرد شلاق می خورد . یکی از سربازان بلژیکی در دفترچه ی خاطرات خود می نویسد: «از شلاق های ساخت فرانسه استفاده می کردیم؛ سی ضربه شلاق کافی بود تا برده هوش از سرش بپرد، اما صد ضربه مساوی با مرگ بود.»
۴. یک دست لباس در مقابل شکنجه ی بردگان
لئوپولد دوم به این فضاحت ها از قتل و شکنجه اکتفا نکرد بلکه از جهل مردم کنگو و سادگی آنها نیز نهایت سوء استفاده را نمود و از آن برای امضای اتفاقیه و معاهدات با قبایل کنگو استفاده و به عبارتی استعمار و استثمار قانونمندی را بر ساکنان بومی تحمیل کرد.
متن زیر (نقل به مضمون) یکی از این معاهدات است؛
«جمعیت انجمن بین المللی کنگو تضمین می کند و خود را ملزم می نماید که هر ماه برای سران قبیله یک دست لباس اهدا کند و در مقابل سران قبایل کنگو کارگران مورد نیاز برای اتمام پروژه های متفق علیه را در زمینه ی معدن، جا به جایی مواد استخراجی تامین نموده و اجازه ی مجازات کارگران را در صورت تخطّی به بلژیکی ها بدهند.»
تحقیقات نشان می داد که کنگو در بیست سال ۶۰ درصد از جمعیت خود را به دلیل کشتارهای برنامه ریزی شده از دست داد. کشتگانی که بیشتر از زنان و کودکان بودند. از سوی دیگر زنان کنگو تمایلی برای فرزندآوری نداشتند زیرا می دانستند که بردگانی بیچاره را به دنیا خواهند آورد. ده میلیون از جمعیت کنگو در دوران تسلط لئوپولد دوم کشته شدند که اغلب آنها زن و کودک بودند.
۵. پایان لئوپولد دوم
می گویند تاریخ را فاتحان می نویسند، اما اینگونه نیست، تاریخ واقعی را وجدان های بیدار ملّت هایی می نویسند که با استعمار و سلطه جویی مبارزه کرده باشند. تا وقتی وجدان های بیدار در جهان باشند حقیقت همچون نوری (حتی ضعیف) أغمار تاریکی را خواهد شکافت و از آن عبور خواهد کرد؛ مثل ماجرای لئوپولد دوم که هر چقدر کوشید تا روی جنایت هایش سرپوش بگذارد اما نتوانست.
لئوپولد خودش هیچ گاه پا در کنگو نگذاشت اما سایه های شومش یک نسل کشی تمام عیار علیه سیاه پوستان به راه انداخت. ثروت او در هنگام مرگ ۵۰۰ میلیون دلار که در آن زمان رقم بالایی بود برآورد شده است. لئوپولد در دسامبر ۱۹۰۹ از دنیا رفت و حتی یک دلار هم با خودش نبرد و فقط یادگار سیاهی از خود را بر پیکره ی رنجور تاریخ حک کرد.
اگر خداوند بخواهد كه مردم را به گناهشان هلاك كند ، بر روي زمين هيچ جنبنده اي باقي نمي ماند ، ولي عذابشان را تا مدتي معين به تاخير مي افكند و چون اجلشان فرا رسد ، يك ساعت پس و پيش نشوند
جمله کلیشه ای و بی معنی. گویا مثلا انسان خدمتگزار و بی نظیری چون دکتر آلبرت شوایتزر که از قضا به مردم آفریقا کمک پزشکی رایگان میداد توانست بخش از ثروتش را هنگام مرگ باخود ببرد. متاسفانه این سنت باعث نشده که هیچ ظالمی در حیات خودش به انسانها کوچکترین ترحمی داشته باشد.
البته تقصیری هم نداری ملت ما صد ثروتمند هستند تفکرشون اینه هر کی ثروتمنده حتما حق من خورده منی که حتی حوصله تلاش معمولی رو هم ندارم!