پسر نوجوانی که در شادگان خوزستان 4 عضو از خانواده خود را کشته بود دیروز در خیابان 17 شهریور تهران بازداشت شد.
بامداد 27 دی ماه سال جاری بود که با اعلام کشف چهار جسد بی جان مربوط به سه خانم و یک پسربچه رسیدگی به یک پرونده آغاز شد.
با حضور ماموران جنایی در محل وقوع جنایت که در شهرستان شادگان از توابع خوزستان بود تحقیقات اولیه در این زمینه کلید زده شد.
مردی که ماجرا را به پلیس Police اعلام کرده بود گفت: پسر نوجوانی دارم که حاصل یک ازدواج نا موفق بوده است و از مادر تنی این پسرم بعد از چهار سالگی اش جدا شدم و پسرم نیز با خودم زندگی می کرد.
این مرد در زمینه کشف اجساد ادامه داد: بعد از مدتی تصمیم گرفتم با زنی ازدواج کنم که از او سه فرزند نیز آوردم.
شب گذشته وقتی به خانه آمدم یکدفعه پسرم را دیدم که اسلحه به دست ایستاده و وقتی جریان را فهمیدم با سعی و تلاش فراوان موفق به خلع سلاحش شدم.
این مرد در زمینه متواری شدن پسرش توضیح داد: بعد از این بود که پسرم فرار کرد و به بیابان روی گذاشت.
طبق تحقیقات صورت گرفته این پسر نوجوان از شادگان به بیابان های آبادان گریخته بود و در آنجا سه روز را گذرانده بود تا اینکه تصمیم می گیرد برای گذران زندگی به قم برود و بعد از یک روز اسکان در قم، مقصدش را به تهران تعویض می کند.
این پسر نوجوان که محمد نام دارد و 17 ساله است به زودی به تهران می رسد و در میدان امام حسین تهران موفق به کارگری در یک شرکت خدماتی نظافتی می شود تا اینکه منزلش در خیابان 17 شهریور شناسایی می شود.
پس از این پلیس شادگان با اخذ نیابت قضایی به تهران آمده و با هماهنگی با قاضی Judge محمد مرادی، بازپرس ویژه قتل Murder پایتخت و همچنین اداره دهم آگاهی تهران بزرگ موفق به بازداشت متهم می شوند.
متهم امروز صبح به شعبه دوم دادسرای جنایی تهران منتقل شد و پس از تفهیم اتهام توسط بازپرس مرادی تحویل ماموران آگاهی شادگان شد.
براساس این گزارش پسر 17 ساله مدعی شده است: شب واقغه دنبال سرم درد می کرد تا اینکه یکی از دوستانم قرص روانگردانی به من معرفی کرد و بعد از مصرف این قرص من با نامادری ام مشاجره کردم.
این پسر نوجوان در زمینه ارتکاب به قتل ها نیز توضیح می دهد: یک لحظه عصبانی شدم و در نتیجه آن با استفاده از اسلحه شکاری پدرم مادرم و دو خواهر و یک برادرم را به کشتن دادم.
الان هم از کرده خود به سختی پشیمان هستم و آرزو می کنم ای کاش هیچوقت آن قرص لعنتی را مصرف نمی کردم
رکنا
نامادری.اون پسر بدبخت زندگی سختی داشته 